بیاد اندیشمند همۀ زمانه، کارل مارکس
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

در 14 مارس 1883، انسانی بزرگ، اندیشمند و مغز متفکر جهان، - کارل مارکس - چشم از جهان بست. انسانی که آثار و پراتیک‏اش دنیا را تکان داد و راهِ نه تفسیر، بل راهِ و چگونگی تغییر جهانِ سراسر نابرابر را پیشاروی آیندگان گذاشت. مارکس با افکار تحول‏گراش دنیا را در هم ریخت و حامیان مناسبات سرمایه‏داری را دچار آشفتگی نمود. نشان داد که جامعه‏ی کارگران و زحمت‏کشان، جامعه‏ی سرمایه‏داران نیست و بر این اعتقاد بود که می‏توان پرچم دنیای مخالف با سرمایه را علم نمود. مارکس اقتصاد و مکانیزم سرمایه را به شیوه‏ی عملی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و اشکال نوین مبارزه‏ی‏ طبقه‏ی بالنده علیه‏ی طبقه‏ی میرنده را پای ریخت.

 

تاریخ زندگانی مارکس، تاریخ آموزش و تاریخ بررسی دنیای پر تلاطم و تاریخ تعرض به متلاشی نمودن زندگانی ظالمان بود؛ تاریخی بود که تماماً به رهائی یگانه طبقه‏ی تا به آخر انقلابی مربوط می‏شد و در یک کلام تاریخ تغییر دنیای ناعادلانه بود.

مارکس در آغاز به "هگلیست"های جوان می‏پیوندد و در مدتی کوتاه به نقد افکار آنان می‏نشیند و به فعالیت‏های سیاسی روی می‏آورد و تا آخرین لحظه از عمر خود، به تفسیر و توضیح جهان نابرابر می‏پردازد. فعالیت‏های تئوریک و سیاسی مارکس بسیار و بسیاراند که از مهمترین و بار ارزش‏ترین آن‏ها را - که هم‏چنان بر سر زبان‏هاست -، می‏توان "ماینفست حزب کمونیست" و "سرمایه" نام بُرد. آثاری که از یک‏سو بنیان‏های فکری و رهائی کارگران از زیر سلطه‏ی سرمایه را نشان می‏دهد و از سوی دیگر با درایت تمام به اثبات می‏رساند که سرمایه تاریخاً رو به فناست.

 

بی تردید جایگاه مارکس در دنیای کنونی و در میان میلیاردها انسان محروم ویژه است. به دلیل این‏که هم در نظر و هم در عمل راهِ جگونگی رهائی بشریت از مظالم حاکمان و زورگویان را به تصویر در آورد و همواره به آینده و منفعت کارگران و زحمت‏کشان می‏اندیشید. بر این اعتقاد بنیادی بود تا زمانی‏که شالوده‏ی اقتصاد سرمایه‏داری در هم ریخته نشود، سخن از تغییر زندگانی کارگران و زحمت‏کشان بی معناست. بر همین اساس به نقد مماشات طلبان، مشاطه‏گران و رفرمیست‏ها می‏نشست و ایده‏های انحرافی و سد کننده‏ی آنانرا با زبانی رسا افشاء و به چالش می‏کشید. ایده و افکار مارکس در بستر چنین شرایطی شکل گرفت و قوام یافت و بی دلیل هم نبود که دنیا از زمان تثبیت ایده‏های مارکس، به گونه‏ای دیگر رقم خورد؛ ایده‏ی نوین و تحول‏گرائی که در تقابل با ایدئولوژی فرتوت سرمایه عرض و اندام نمود و توانست مُهر خود را در دنیای سراسر ظلم و احجاف بکوبد و جهان را در مصافی آشتی ناپذیر دو طبقه‏ی متضاد از هم قرار دهد.

 

در حقیقت ارزش و خلاقیت کارل مارکس در توضیح و تفسیر علمی مفوله‏هایی هم‏چون فلسفه، اقتصاد و سیاست بود. مارکس در این عرصه‏ها و با کاردانی تمام نشان داد که ایده‏های ما انعکاس جهان ماست که خارج از دهن ما وجود دارد و سرمایه‏داران به یُمن زور و سرکوب و از طریق استثمار طبقه‏ی کارگر قادر گردیده‏اند بر ثروت‏های نجومی خویش بی‏افزایند. بنابر این، انقلاب را بعنوان یگانه راه تغییر زندگانی طبقه‏ی کارگر و زحمت‏کشان توضیح می‏داد و همواره بر این ایده اصرار داشت که بدون گذر و تحقق چنین امری، چرخه‏ی استثمار و زورگوئی‏های طبقات حاکم  از حرکت باز نخواهد ایستاد.

 

نزدیک به یک‏قرن و نیم است‏که از مرگ مارکس می‏گذرد. اگر چه دنیا در این مدت دست‏خوش تغییر و تحولات متناوبی گردیده است، امّا با قاطعیت و با صراحت تمام می‏توان اعلام نمود که ایده‏های بنیادی کارل مارکس و آن‏هم در عرصه‏هایی هم‏چون فلسفه، اقتصاد و سیاست نه تنها کهنه نشده است و مختص به آن‏زمان نبوده و می‏باشد بل هم‏چنان بقوت خود باقی‏ست و انتخابِ باور و پیمودن راهی خلافِ راه و آرمان‏های وی، خلاف راه و منفعت کارگران و همه‏ی زحمت‏کشان جهان است. بگذارید مدافعین استثمار و سرمایه در فقدان انسان‏های بزرگی هم‏چون مارکس جشن و پایکوبی براه بی‏اندازند و بخود بقبولانند که مناسبات گندیده‏ی‏شان ابدی‏ست؛ امّا دنیای بشریت و کمونیست‏ها بر این ایده‏ی مارکس پای می‏فشارند که قطعاً روزی مرگ سرمایه فرا خواهد رسید و کارگران سرتاسر جهان آنروز را به روز انسانیت و به روز حقانیت آرمان‏های انسانی که چیزی جز نابودی ظلم و ستم و استثمار نیست، مبدل خواهند ساخت.

 

 

 

13 مارس 2010

22 اسفند 1388  


March 14th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي